جدول جو
جدول جو

معنی ششتا زدن - جستجوی لغت در جدول جو

ششتا زدن(خُ کَ / کِدَ)
طنبور شش تار نواختن. (از برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج) ، شش بجول باختن. (ناظم الاطباء). شش بجول باختن را گفته اند که نوعی قمار است و به شش قاب مشهور است. (انجمن آرا) (از آنندراج) (از برهان) :
می خورد، شش تا زند، غیبت کند، لوطی بود
او مسلمان باشد و من ملحد از بهر خدا.
نزاری قهستانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشتک زدن
تصویر پشتک زدن
معلق وارو زدن در آب یا روی زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شتک زدن
تصویر شتک زدن
راه رفتن در میان آب و آب را با حرکت پا به اطراف پاشاندن
فرهنگ فارسی عمید
(وُ)
جستن شناوران به آب یا ورزشکاران بر زمین بدانگونه که در هوا بطول یکبار بگرد خود گردیده باشند
لغت نامه دهخدا
(خَ فَ کَ دَ)
در تداول زنان، سرسری جاروب کردن. با لاقیدی و سرعت و ناپاک جارو کردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شش تا زدن
تصویر شش تا زدن
شش بجول باختن
فرهنگ لغت هوشیار
حرکتی که ورزشکاران هنگام شنا کردن در آب یا در هوا انجام میدهند معلق زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشتر زدن
تصویر نشتر زدن
نیشتر بعضوی از بدن فرو بردن تا خون و چرک بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار
تیپا زدن لگد زدن: ببخت تو پشت پا زد، پا پشت پای کسی گذاشتن تا بر زمین افتد، ترک کردن رها کردن دست کشیدن صرفنظر کردن، بیقدر و اعتبار کردن، منهزم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
انعقاد مایعی غلیظ بر شی: سر شب که شد پدرش که با کلاه تخم مرغی که دوغ آب گچ رویش شتک زده بود از بنایی بر گشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
سیر کردن تفرج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
با مشت زدن کسی یا حیوانی را: شاهزاده خیز کرد ومشتی بردهان اسب زد و هر دو گوش آن اسب را بگرفت، بوکس بازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتک زدن
تصویر شتک زدن
((ش تَ. زَ دَ))
سفت شدن ترشحات مایعات بر چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
((گَ. زَ دَ))
سیر کردن، گردیدن، گردش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
Cruise, Patrol
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
faire une croisière, patrouiller
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
ক্রুজ করা , টহল দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
ล่องเรือ , ลาดตระเวน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
크루즈하다 , 순찰하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
kuhamasisha, kuzunguka doria
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
gemiyle gezmek, devriye gezmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
クルーズする , 巡回する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
乘船巡游 , 巡逻
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
לעשות קרוז , לסייר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
płynąć na rejs, patrolować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
berlayar, berpatroli
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
क्रूज करना , गश्त करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
een cruise maken, patrouilleren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
fare una crociera, pattugliare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
hacer un crucero, patrullar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
відправитися в круїз , патрулювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
ходить на круизе , патрулировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
eine Kreuzfahrt machen, patrouillieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
fazer um cruzeiro, patrulhar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
کروز کرنا , گشت کرنا
دیکشنری فارسی به اردو